ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮔﻔﺘﻢ ﭼﯽ ﺗﻨﺘﻪ
ﯾﻪ ﺭﺏ ﻃﻮﻝ ﮐﺸﯿﺪ ﺗﺎ ﺟﻮﺍﺏ ﺑﺪﻩ ﺑﻌﺪﺵ ﮔﻔﺖ
ﯾﻪ ﺗﺎﭖ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﺑﺎ ﺷﻠﻮﺍﺭﮎ ﺳﻔﯿﺪ
ﮔﻔﺘﻢ ﭼﺮﺍ ﺍﻧﻘﺪ ﻃﻮﻟﺶ ﺩﺍﺩﯼ
ﮔﻔﺖ ﺍﻭﻥ ﻟﺒﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻢ ﺑﻮﺩ ﺧﻮﺏ ﻧﺒﻮﺩ ﺭﻓﺘﻢ ﻋﻮﺿﺶ ﮐﺮﺩﻡ…
خدایا از آفرینش دخدرا مشکریم..:))
طرف نیم ساعت میره بیرون شونصد بار ننه باباش بهش زنگ میزنن که کجایی
اون وقت ما با دوستامون میریم شمال بابام ۳ روز بعدش زنگ میزنه میگه:
مهدی تا نونوایی نبسته دوتا نون از تو رات بگیر بیار!
اینکه ما تو دعواهای خونوادگی، در مقابل این سوال والدین
که میپرسن “برات چی کم گذاشتم؟ هان؟” سکوت میکنیم
نشان از بزرگواری ماست!